بخش ششم
حجت الاسلام و المسلمین سید محمد مومنی ، امام جمعه محترم حبیب آباد در ادامه سخنان خویش در همایش تعزیه خوانان شهرستان برخوار گفتند :
مساله بعدی (سوم) ، قهر کردن حضرت عباس (ع) است که از قدیم الایام در تعزیه منطقه ما نبوده و در حبیب آباد از قبل از انقلاب علماء با آن مخالفت می کردند و کسی نمی خوانده است. این بسیار زشت است که سکینه بیاید و حضرت اباالفضل (ع) را با امام حسین (ع) آشتی بدهد. اینقدر مقام اباالفضل (ع) را پایین بیاوریم؟؟
اباالفضل به سکینه می گوید : من او را یاورم باور ندارد ...
و سکینه بگوید : عمو جان مرحبا بر مردی تو / تعجب دارم از دلسردی تو / در این دشتی که تیر و نیزه بارد / برادر را کسی تنها گذارد؟
که این بسیار زشت است. حضرت اباالفضل با آن مقام ، اینگونه به وی توهین شود.
مطلب چهارم ، التماس کردن شاهزاده عبدالله به شمر که بیا از قتل عموی من بگذر و این را در تعزیه های قدیم می خواندند.
مگر ابن سعد به ازرق شامی در مقام تعریف حضرت قاسم نمی گوید : بنی هاشمی از صغیر و کبیر / شجاعند و مرد افکن و شیر گیر
آن وقت در تعزیه شهادت امام (ع) عبدالله بن حسن با ذلت وخواری به شمر التماس می کند، قرآن را واسطه می کند. شمر قبول نمی کند. رختهای خودش را به شمر می دهد .
شمر می گوید : رختهای خویش را دادی به من / از چه رو کردی دریغ از پیرهن ...
باز شمر قبول نمی کند. عبدالله پیش ابن سعد می رود. دور شمر و ابن سعد بالا می آید. این خیلی زشت است. عبدالله بن حسنی که تا آن ملعون خواست شمشیر را بالا برد تا بر امام (ع) بزند ، فریاد زد : یا بن الخبیثه ... ای پسر زن زشت کار می خواهی عموی مرا بکشی؟ اینها اینقدر شجاع بودند. کودک بودند ولی نترس. آن وقت چنین کسی می آید التماس کند به شمر ؟ این نباید در تعزیه ها اجرا شود.
مطلب پنجم اینکه در تعزیه شهادت امام (ع) آن موقعی که امام در قتلگاه است (جدیدا شنیده ام که خوانده می شود) امام به شمر می گوید : پیراهنت را بالا بزن . چرا ؟ می خواهم ببینم آیا هفت پستان داری یا نه ؟ چون قاتل من هفت پستان دارد. این حرف غلط و بسیار زشتی است. این یک اصلی دارد ولی از اصل آن دور افتاده است.
روایتی داریم که امام حسین (ع) به شمر می فرماید : پیراهنت را کنار بزن . چرا؟ می فرماید : چون از جدم پیغمبر (ص) شنیدم که قاتل تو لک و پیس است و شمر به مرض برص مبتلا بود. این نشانۀ او بود.
نقل شده است که صبح عاشورا یک لحظه خواب سبکی بر امام حسین (ع) عارض گردید. وقتی بیدار شد فرمود : می دانید الان چه خوابی دیدم؟ عرض کردند : نه . فرمود : الان دیدم گروهی از سگها به من حمله کردند. در میان آنها یک سگ دو رنگ (سیاه و سفید) از همه شدیدتر بود و من چنان می دانم که قاتل من در میان این لشگر مردی پیس است که مرض برص دارد. این جریان بوده است نه اینکه شمر ملعون هفت پستان داشته باشد. این نباید در تعزیه خوانده شود.
ادامه دارد ...