تعزیه ، وقف ، قلم
سه شنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۵۷ ب.ظ
کاتبان و شبیه نامه نگاران، در پایان شبیه نامه ها، عموما خود را «اقلّ العباد» میخوانند و قلم را وقف تحریر شبیه نامه می سازند. چه بسیار شبیه خوانانی که جوهر قلم بر سینه کاغذ روانه کردند و سوی چشمان، وقفِ نوشتن نسخه ها و بیاضها و جُنگها و طومارهای شبیه خوانی کردند و به سوزن خون پالای مژگان و به خطّاطی و مشّاقی و ملاحت قلم و قلم گیری بقاعده، در شمایل کشی نیز شُهره گشتند و نگاره های مذهبی بی نظیری از خود به یادگار گذاشتند یا قلم در حَرَم بقاع مُتبرّکه به جولان در آوردند و دیوارهای عریانِ صحن و آرامگاه امامزاده ها را به گُلْنقشِ شهادت آراستند.
افزون بر آنچه گفتیم، اصولاً باید به این نکته ظریف عنایت داشته باشیم که شبیه خوانی در حیطه «جامعه شناسی تعاون» و همیاری قرار میگیرد؛ فی المثل اگر کسی صاحب اسب سفیدی باشد، به شبیه خوانان وعده می دهد که روز عاشورا این باره" 6 " نجیب را شبیه ذوالجناح ـ مرکب زباندان آقا اباعبداللّه (ع) ـ خواهد کرد.
اسبان ابلق و اشقر" 7 " و اشهب" 8 " را نیز دارندگان این اسبان، مهمیز خواهند بست تا اشقیاخوانانی از شمر و سنان و خولی و انس و... بر گُرده این بارهها سوار شوند.
چه بسیار هنگام که شترداران از فراسنگها راه، شتابزده افسار شتران در دست گرفته و به تعجیل، قطار اشتران را به میادین شبیه خوانی آورده اند تا اسرا ضمن «هجران خوانی» بر ناقه های عریان سوار شوند و محملهای شکسته را بر کُوهان این حیوان بربندند.
علاوه بر این آنان که مهارتی در «نعش سازی» دارند، به دقّت و کوشش در آراستن و پیراستن «نعش»، آستین همّت بالا میزنند و پیکانهای خون آلود، شمشیرهای شکسته و سنانها را به روی نعشها قرار میدهند و پرندگان خون آلود را به یاد عاشورا، با شهپر خونین نمایان میسازند؛ تو گویی از دشت تفته کربلا تا مدینةالنّبی پر خواهند کشید و پیک و قاصد خواهند شد تا واقعه المبار کربلا را خبر دهند... اینک غمین و محزون بر سینه نعشها می نشینند و تداعی آن ماتم عظما صورت میگیرد.
دیده شده است که خیّاطان هر دیار، به پیشواز محرّم میروند و بدون هیچ چشم داشتی و درخواست قراضهای از زر و نقره و مس و دوخت پیراهن سینه زنان و زنجیر زنان و لباس شبیه خوانان را عهده دار میگردند و در روزهای عزاداری و شبیه خوانی، خود در «لباس پوش خانه» و پشت صحنه حاضر میشوند و در بزرگ کردن و کوچک کردن پیراهن ها یا دوختن سربندهای شبیه خوانان، به آنان مدد می رسانند.
سابقا، آهنگران راسته بازار شهرهای بزرگ، به مهربانی و الفت، زنجیرهایی را که بر اثر مرور زمان، حلقه هایشان از هم گسیخته و زخمی بر پشت زنجیر زنان وارد میآوردند، به زیر پتک میگرفتند و با آوردن قطراتی از اشک بر دیدگان، از زنجیر زنان التماس دعا میکردند و دیناری از باب حق الزّحمه دریافت نمی نمودند. همین مردم باصفا و اهل دیار وفا برای حفظ گرمای اجاق تعزیه و بقای رسم شبیه خوانی، وصیّت نامه های ویژه ای داشتند و با حضور گواهان، دستخطّی آماده میکردند و ورّاث خود را ملزم به رعایت وصایای خود می نمودند. در سندی تعزیه میراث جاویدان بنی نوع انسان است و وسیله تذکار ظلم ظالمان و جبر اشقیا، و یادآور ایستادگی و مقاومت دریادلان است.
که همراه این مقاله است، خوانندگان ارجمند، به رأی العین ملاحظه می فرمایند که بعد از قید و ذکر: «الحمدللّه الواقف علی کُلّ واقف والصلوة والسلام علی رسوله و آله و...» آمده است:
عالی شأن عزّت پناه و سعادت نشان، زبدة الاعیان آقامُحمّدعلی، ولدِ غفران پناه حاجی ابراهیم و... از ولایت رشت، املاکی از خود را برای تعزیه داران «حضرت سیدالشهدا» وقف نموده و ولد ذکور خود، آقامیرزا مُحمّدطاهر و اولاد ذکور او را نسلاً بعد نسل مُوظّف به رعایت مواد مندرج در وصیّتنامه خود نموده است. صورت وقف به این تفصیل است که مُتولّی بعد از وضع حق التّولیت که یک عشر است، دو عشر از سه عشر دیگر را صرف تعمیر، احیا و آبادی املاک موقوفه بکند و سه عشر دیگر از هفت عشر را صرف تعزیه داری «حضرت سیدالشهدا» مصروف نماید و حتّی اگر املاک موقوفه احتیاج به احیا و آبادی نداشته باشد، درآمد اضافی، صرف تعزیه داری شود. گواهان و شهود نیز به این وقف و امر خیر اعتراف کرده و سند را به تاریخ «سیّم شهر ربیع المولود» 1271 قلمی و مهر کرده اند.
آنچه تحت عنوان «تعزیه؛ هنر وقفی» گفتیم، فقط درآمدی بود بر مقوله بسیار پُراهمیّتی که غیر از رعایت بُعد «آیینی ـ مذهبی» تعزیه، یادآور مساعدتها و معاضدتها و پشتیبانی های عامّه مردم است که تعزیه را هنر عتیق ایران و شبیه خوانی را والاترین نمایش مذهبی در جهان شناسانده اند. جدا دریغ است که سنّتهای پسندیده را نادیده بگیریم و به جای الفاظ و اصطلاحاتی مانند: «اجیر شرعی» شدن بر اولیا، از سفته و چک و دستمزد برای شبیه خوانی صحبتها بداریم و تعزیه را هنر ذلیل و ضعیف بنمایانیم و تحریفها در قلمرو این هنر برجسته وارد سازیم و حتّی با کمال شرمندگی، اشیاء وقفی تکیه ها را به چوب حراج آشنا کُنیم و مُهر و نشان و نام واقف را به ضرب سمباده از روی ابزار تعزیه پاک نماییم تا مگر کیسه ای بردوزیم و قراضه ای از زر به دست آوریم!
تعزیه هنر مردمی است و سبب ماندگاری این هنر بی ریا همان است که مردم کوچه و بازار همواره به دلسپاری و عشق، در حفظ و نگهداشت این هنر آیینی ـ مذهبی کوشیده اند. شأن و وقار این هنر را از یاد نبریم و آثار مثبت اجتماعی و تأثیرات عمیق روحی ـ اخلاقی تعزیه را فراموش نکنیم.
تعزیه، میراث جاویدان بنی نوع انسان است و وسیله تذکار ظلم ظالمان و جبر اشقیا و قوم دغا، و یادآور ایستادگی و مقاومت دریادلان است و مِهر اولیا و طایفه سرسپار خدا. تعزیه، هنر مقاومت است، قدر این هنر را بدانیم.
منبع : سایت راسخون
- ۹۵/۰۲/۱۴